بدون عنوان
چند روزی هست که یکی دیگه از دندونای گل پسرم جوانه زده . کوچول من تازگی ها همش می خواد که بغلش کنم و با هاش بازی کنم . دیشب برای اولین بار روروک اش را گرفت و بلند شد . کارای بامزه زیادی کرده ولی متاسفانه من وقت نوشتن اش رو پیدا نکردم . دو تاش که یادم مونده رو می نویسم . چند روز پیش روی پاهام انداخته بودم و می خواستم بخوابونم که اولش گریه کرد بعد هم صداش رو انداخت تو گلوش وچشماش رو بست و شروع کرد بلند بلند غر زدن . یکدفعه انگار از اینکار خوشش آمده باشه . چشاش رو باز کرد و خنده بلندی کرد . و دوباره شروع کرد غر زدن پریشب هم پای عروسک خاله اش را برداشته بود و ازش به عنوان قلاب استفاده می کرد تا یک اسباب بازی دیگر رو که در...
نویسنده :
امیرعلی خیاطی
10:26